بسمه تعالی
استراتژی نسل سوم انقلاب:« چرا باید بابا آب بدهد؟»
یاداشت:
دکتر محمدرضا علیزاده امامزاده
عضو شورای اسلامی شهر ارومیه و استادیار دانشگاه
هر سال وقتی ایام دهه فجر فرا میرسد، حال و هوای سیاسی و اجتماعی کشور متحول میشود. این تحول در نسلهای متفاوت به صورت مختلف صورت میگیرد:
اول و مهمتر از همه، افرادی که از نسل انقلاب هستند یعنی آنهایی که خود، انقلاب کردند و خود را وارث انقلاب میدانند آن حس، و حال و هوای انقلاب و ایدئولوژی که در آن زمان وجود داشت را احیا مینمایند و تمام سعی و تلاش خود را بر این میگذارند تا آن را به نسل امروز انتقال بدهند. چرا که ایدئولوژی خود را مثل فرزندان خود میدانند و آن را حتی بهتر از فرزندان پروردهاند؛ آنها از نسل امروزی که در واقع فرزندان و نوههای نسل آن روز هستند، انتظار دارند که دستاوردهای آنها را حفظ نموده و آن را تداوم بخشند.
نسل دوم، نسل سازنده هستند؛ نسلی که قضای روزگار، و حکمت خداوندی آنها را در کشوری مامور به بندگی کرد که جنگ زده و تحریم زده بود؛ این نسل دوشادوش پدران خود که اغلب جزو سه دسته خانواده شهید، جانباز و ایثارگران بودند در سازندگی کشور تلاش و کوشش کردند، آنها نه تنها سعی کردند دستاوردهای ایدئولوژیکی و اهداف پدران خود را حفظ کنند بلکه تلاش نمودند آن را بگسترند و مهمترین شاهد و ادعا بر این مدعا، گسترش دادن قلمرو فکری انقلاب اسلامی و صدور انقلاب به کشورهای مسلمان و غیرمسلمان و تبیین اهداف انقلاب در قالب فلسفههای روز و ... می باشند که خود باعث شد تا دشمنان پدران آنها، جبههای دیگر را برای مبارزه بگشایند که تهاجم فرهنگی برزگترین نمود آن بود. این نسل به بهترین نحو وارث پدران خود بود؛ آنها ضمن آن که در جبهههای دانش قلههای رفیع علم را درنوردیدند، در جبهههای فلسفی و استدلالی نیز توانستند شکافهای ایجاد شده به واسطه بروز عرصههای اجتماعی جدیدتر، پر نموده و به سوالات توهمزایی که دشمنان ایدئولوژی انقلاب مطرح میساختند، با علم و منطق پاسخ دهند. و در کنار آن نیز زیرساختهای اجتماعی، فرهنگی، صنعتی، عمرانی و .. را چنان محکم و استوار ساختند که الگویی برای بسیاری کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بود.
اما در این میان مهمترین نسل، نسل سوم انقلاب هستند؛ اهمیت این نسل از چند جهت است، اول اینکه این نسل با ایدئولوژی آن زمان ناآشناست، درست است که فرزندان همان خانوادهها هستند ولی در بافتی کاملا متمایز پرورش یافتهاند. حتی کتابهای درسی آنها نیز تغییر زیربنایی یافته است؛ چرا که در نسل پدری آنها«بابا آب» میداد؛ ولی در این نسل، اعتراض بر این است چرا «بابا آب» بدهد، «پس من باید چکار بکنم؟» نسلی که با این سوال، خود را بارزتر از نیاکان خود مطرح می نماید و سینه سپر می نماید و حتی دوست ندارد «آب» را نیز از دست پدر بخورد، پس امکان ندارد به ایدئولوژی «پدری» نیز تن دهد. دوم اینکه این نسل در زمانی چشم به جهان گشوده است که نسل دوم «سازندگی» کاملی انجام داده و کشور را به اوج قلههای فرهنگی و صنعتی و ... رسانیده و توسعه داده است، مسلم است در چنین بافتی، این نسل با این خصوصیتی که «متون درسی» پدری را قبول ندارد؛ نحوه و رویکرد و استراتژی و سازماندهی مبارزه با دشمنان را نیز نخواهد پذیرفت؛ و از سوی دیگر به داشتهها نیز اکتفا نخواهد کرد.
نسل حاضر برخلاف نسل پدربزرگ خود که با دشمن به طور مستقیم جنگید، و بدون تشابه به نسل پدری خود که عزلت گزید، سینه سپر کرده و در میدان دیپلماسی، حریف را به مبارزه طلبیده است، البته این نسل به خوبی میداند، چشم زهری که امروز دشمنان در این ملت دیدهاند را پدرانشان به آنها نشان دادهاند، استقامتی که امروز از آن یاد میشود را پدربزرگها و مادربزرگها در لالاییها در گوش نوههای خود خواندهاند؛ و آنها نیز بر این بنیان، اندیشههایی را استوار ساخته اند که آرمانهای انقلاب را در قالب واژگانی دیگر، بیتشابه به واژگان گذشتگان صدور می نمایند و امید می رود در این راه مثل پدران خود سربلند باشند... آمین.