یادداشت دکتر سیامک مختاری : مدیر علمی مرکز مطالعات و پژوهشهای شورای اسلامی شهر ارومیه در خصوص نابغه ریاضیدان جهان مریم میرزاخانی
سالها پیش (ماهِ آبان سال هفتاد و هشت) برای پرواز زود هنگام نابغه اعجاب برانگیز ریاضیات؛ دکتر امیر اعلم غضنفریان در بیست و هفت سالگی بر اثر ابتلا به سرطان غدد لنفاوی گریستم که در عین جوانی "بزرگ بود / و از اهالی امروز بود / و با تمام افق های باز نسبت داشت " . آن ایّام فضای مجازی چنین فراگیر نبود و شبکه های اجتماعی شکل نگرفته بودند و خبر با همه اهمیت و طاقت سوزی انعکاس چندان پُر رنگی نداشت و امروز [یکشنبه ؛ بیست و پنجم تیر] نیز وقتی گوشی تلفن همراه را روشن کردم در اینستاگرام با مشاهده چهره معصوم و بی آلایش مَلکه اقلیم ناپیدا کرانه ریاضیات دلم فرو ریخت که حتما اتفاقی برایش افتاده و پس از دیدن خبر ذیل عکس؛ اشکهایم جاری شد که رفتن چنین نابغه نادره ای " نه کاریست خُرد " !
سالها باید که اندر آفتاب لعل یابد رنگ و رخشانی و تاب
مثنوی ؛ دفتر اوّل
دانش آموخته ممتاز دانشگاه شریف ؛ نخستین دختری که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و مدال طلا گرفت ؛ اولین کسی که دو سال مدال طلا گرفت و اولین فردی که در آزمون المپیاد ریاضی نمره کامل گرفت ؛برنده مدال فیلدز معتبرترین جایزه حوزه ریاضی جهان [و همسطح جایزه نوبل] بخاطر تحقیق روی «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» نیز برنده جوایزی چون جایزه ستر از انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳ و جایزهٔ کلی ،عضو فرهنگستان هنر و علوم آمریکا ؛ عضو فرهنگستان ملی علوم آمریکا ؛ یکی از ده ذهنِ جوان برگزیدهٔ سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشتهٔ ریاضیات ؛مدرّس و پژوهشگر رشتهٔ ریاضیات در دانشگاه استنفورد از یازدهم شهریور ماه ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) ؛ استاد تمام دانشگاه استنفورد (در سی و هفت سالگی ) و الگوی الهام بخش دختران ؛ پسران و بلکه همه معتکفان معبد علم و معرفت که بر اثر سرطان پستان ؛بسیار زود و در اوج شکوفایی در چهل سالگی خرقه خاکی را تهی کرد و به افلاکیان پیوست .
سحرگه ره روی در سرزمینی همیگفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه بمانَد اربعینی
حافظ ؛ غزل:483
فیثاغورث و فیثاغوریان عدد را اصل جهان و مادة المواد عالم می دانند [که البته ظاهرا قابل اثبات نیست] و ارسطو در مابعدالطبیعه توضیح می دهد :چون دیدند که خصوصیات و نسبتهای گام های موسیقی در اعداد بیان پذیرند، همه کیهان از منظر آنان هماهنگی موسیقی (هارمونیا) و عدد است.
سید مهدى بحرالعلوم در رابطه با عدد چهل گوید:" خود به عیان دیده ام و به بیان دانسته ام كه این مرحله شریفه ، از مراحل عدد را خاصیتى خاص و تاثیرى مخصوص است ، در ظهور استعدادها و تتمیم ملكات ، در طى منازل و قطع مراحل "
خاصیت چهل در ظهور فعلیت و بروزش استعداد و حصول صفات ملكه ،امرى است که در آیات واخبار بر آن تصریح شده است ، و در سلوك و خودسازى ، براى جلب فیوضات و انوارالهى ، چنانچه در قرآن و گفتار معصومین(علیهم السلام ) و سیره اولیاء آمده است ، عدد اربعین دارای جایگاه ویژه و بلنداست ." در حقیقت عدد چهل سمبل آغازین تکامل ، مظهر کمال ، جلوه پختگی ، اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی ، نخستین مرحله هوشیاری ... می باشد .
ملّاصدرا بر این است كه فقط پيامبران و اولياى الهى از راز تعيين عدد چهل باخبرند؛ سپس به نقل نكته اى لطيف از سهروردي، صاحب عوارف المعارف درباره راز آن مى پردازد كه خداى سبحان، گل آدم را در چهل روز سِرشت؛ چنان كه در حديث آمده: «خمرتُ طينه آدم بيدى اربعين صباحا» و او را به گونه اى متناسب با عالم شهادت و غيب آفريد و در هر صباح كه مرتبه اى از قوا و طبقه اى از اعضا را براى آبادانى جنبه شهادت [آفاقی] وى در او به وديعه نهاد بين او و عوالم غيبى حجابى پديد آورد و او را به نوعى از ساحت قدس الهى دور كرد؛ بنابراين براى بيرون آمدن وى از اين حجاب ها و نزديك شدن به آن ساحت يك اربعين اخلاص در عمل لازم است. وى در ادامه، همين نكته را منشأ تعيين عدد چهل [چله نشيني ها] براى خلوت ها و رياضت هاى عارفان دانسته است.(تفسير ملا صدرا ؛ ج 3 ؛ ص 371 )
و مریم میرزاخانی در چهل سالگی کوچید...
او نیز گذشت از این گذرگاه وآن کیست که نگذرد بر اینراه
نظامی ؛لیلی و مجنون
خبری که مانند زندگی این ستاره سحرگاهی کوتاه و بهت انگیز بود ! گلچین روزگار ؛ "گل مریم" را در اوج شکوفائی برچید!
موسیصفت آمدم که آتش ببرم آن آتشِ جاودانه خود بُرد مرا
استاد شفیعی کدکنی
و او با همان لبخند شیرین و چهره آرام به دور از هیاهو مسئله مرگ را نیز حل کرد:
فارغم از طمطراق و از ریا قل تعالوا گفت جانم را بیا
مثنوی ؛ دفتر سوّم
تا مرگ زندگی می کنیم یا با مرگ؟ می گویند از کوتاهی عُمر و زندگی واهمه ای نداشته باشید ؛ از این بترسید که زندگی اصلا برایتان شروع نشده باشد .
گر نشان زندگی جنبندگی است خار در صحرا سراپا زندگیست
هم جُعَل زنده است هم پروانه لیک فرق ها از زندگی تا زندگیست
پژمان بختیاری
کسانی که زندگی زیبا و ارزشمندی دارند ؛ مرگشان نیز هر چند تاثّربرانگیز ولی زیباست و دکتر میرزاخانی زندگی به غایت زیبائی داشت
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
سهراب سپهری
دختری بود از جنس نور و عشق و لسان الغیب خوش سروده:
ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
غزل:11
دانشوَرِ نبوغمندی سرشار از « شجاعتِ بودن» با تحقیقات بدیع و تأملاتِ بلندآهنگ در ارتباط بانظریه تایشمولر ، هندسه هذلولی ، نظریه ارگودیک ؛ هندسه هم تافته و ... هدیه ارزشمند الهی برای پربارساختن غنا و چگالی محتوائی حیات زمینی !
«و پلک هاش/ مسیر نبض عناصر را/ به ما نشان داد/ و دست هاش/ هوای صاف سخاوت را/ ورق زد/ و مهربانی را/ به سمت ما کوچاند/ به شکل خلوت خود بود/ و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را/ برای آینه تفسیر کرد/ و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود/ و او به سبک درخت/ میان عافیت نور منتشر می شد» ؛(سپهری ؛ سهراب ؛ دفتر حجم سبز)
شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدم
دیوان شمس ؛غزل:1390
"انسانی" با خُلق و خوئی آسمانی و به غایت نیکو به زلالی چشمه ساران ؛ آراسته به مکارم اخلاقی خصوصا تواضع چنانکه مولانا گوید:
رحمت حق آب بود جز که به پستی نرود خاکی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم
دیوان شمس ؛ غزل:1400
که با جدّیّت برای کشف مجهولات و روشن ساختن زوایای تاریک در گستره دقیق ترینِ علوم ؛ "ریاضیات" تلاش و تحقیق می کرد و سرانجام از ساحت اعداد و ارقام فراتر رفت و به عالم بی چندی و بی چونی راه یافت : «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ ...»؛(آل عمران ؛42)
زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر چون ز چونی دم زند آنکس که شد بیچون خویش
دیوان شمس ؛ غزل:1247
چقدر این ابیات مثنوی عجیب و عمیقند:
گر تو صد سیب و صد آبی بشمری صد نماند یک شود چون بفشری
در معانی قسمت و اعداد نیست در معانی تجزیه و افراد نیست
اتحاد یار با یاران خوشست پای معنیگیر صورت سرکشست
صورت سرکش گدازان کن برنج تا ببینی زیر او وحدت چو گنج
مثنوی ؛ دفتر اوّل
نظریه پرداز برجسته ای که سادگی را با ژرف اندیشی جمع کرده و پشت دانائی اردو زده بود آنگونه که سهراب می گوید:
ساده باشیم چه در باجه یک بانک، چه در زیر درخت
کار ما نیست شناسایی «راز» گل سرخ،
کار ما شاید این است
که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم.
پشت دانایی اردو بزنیم.
رحمت واسعه و بیپایانِ خداوند بر روح پاکش باد.